مطالب خنده دار

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

 یکی از فامیلامون (دختر) یک سال مالزی بود، بعد دو سال رفت کانادا. تنهام زندگی میکنه.
واسه تعطیلات برگشته ایران، خواست بره کیش با دوستش، باباش اجازه نداد!
گفت نمی ذارم تنها بری مسافرت!

 

 

 

 

قدیما یادش بخیر تو کل مهمونی دنبال یه بازی بودیم که انجام بدیم.
تا بازی پیدا میکردیم و میاومدیم انجام بدیم میرفتیم خونه.

 

 

ميخواستم جاروبرقي بكشم و در حينش آهنگم بگوشم!
ام پي 3 مو روشن كردم شروع كردم با جديت تمام جارو كشيدن
بعد 5 دقيقه مامانم زد رو شونم ديدم اينجوري :| نگام ميكنه
هدفونو در آوردم گفتم ، جانم مامان !
گفت جارو خاموشه

 

 

مطالب خنده دار...
ما را در سایت مطالب خنده دار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سارا simachat بازدید : 274 تاريخ : پنجشنبه 17 اسفند 1391 ساعت: 15:10